جدول جو
جدول جو

معنی نفرین گرفتن - جستجوی لغت در جدول جو

نفرین گرفتن(عَ / عِ کَ دَ)
نفرین کردن. نفرین آغازیدن. لعنت و ناسزا آغاز کردن:
گرفتند نفرین به بهرام بر
بدان جام و آرندۀجام بر.
فردوسی.
به گفتار گستهم یکسر سپاه
گرفتند نفرین به آرام شاه.
فردوسی.
کسی یکدگر را ندیدند روی
گرفتند نفرین همه بر گروی.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ / عِ نَ زَ دَ)
نفرین کردن:
همه شب بر این غصه تا بامداد
سقط گفت و نفرین و دشنام داد.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(عَ / عِ گُ تَ)
بیزار شدن. رمیدن: مردم از او سیر نگردد و طبع نفرت نگیرد. (نوروزنامه)
لغت نامه دهخدا
بیزار شدن کراهت یافتن: ... از بهر آنکه ذوق شعر خلل میکند و طبع از آن نفرت میگیرد. نفرت نمودن، نشان دادن کراهت بیزاری نمودن: طبع شعراء عرب از قبول آن نفرت کلی ننمود
فرهنگ لغت هوشیار